خداوندا از آنجا که بودیم برخاستیم
لکن به آنجا نرسیدیم که خواستیم.
چون دوست دیده ور گشت دوستداررا با شکیبایی چه کار؟
مرا دیده ای ده که از هر نظری بهشتی سازم.
و جوینده تو با بهشت چه کار است؟
بی دیدار تو درد و داغ است.
الهی! بهشت بی دیدار تو زندان است
و زندانی را به زندان بردن نه کار کریمان است.
الهی! اگر به دوزخ فرستی دعوی دار نیستم
و اگر به بهشت فرمایی بی جمال تو خریدار نیستم،
مطلوب ما برآر که جز وصل تو طلبکار نیستم.
الهی! ای نزدیک تر از ما به ما، مهربان تر ازما به ما،
نوازنده ی ما بی ما، به کرم خویش نه به سزای ما،
هرچه کردیم تاوان بر ما، هرچه تو کردی باقی بر ما،
هرچه کردی به جای ما، به خود کردی نه به سزای ما.
الهی! گرفتارآن دردم که تو داروی آنی،
بنده آن ثنایم که تو سزاوارآنی، من در تو چه دانم؟
تو دانی. تو آنی که مصطفی گفت من ثنای تو را نتوانم شمرد
آنگونه که تو بر نفس خویش ثنا گفتی.